خاطرات یک مقیم کانادا

من در این وبلاگ خاطرات و روزانه های خودم رو از قبل از رفتن به کانادا تا زندگی در کانادا برای شما نقل میکنم .

خاطرات یک مقیم کانادا

من در این وبلاگ خاطرات و روزانه های خودم رو از قبل از رفتن به کانادا تا زندگی در کانادا برای شما نقل میکنم .

از تهران تا مونترال

سلام خوانندگان عزیزم 

اولا از لطف همتون ممنون و متشکرم که همین نظرات شماست که من رو به ادامه نوشتن تشویق میکنه ! 

طبق درخواست های زیاد دوستان در این پست میخوام در مورد پرواز و رسیدن و وارد شدن بنویسم ! البته چون ممکنه این مطلب طولانی باشه در روزهای آینده تکمیلش میکنم ! 

از روزهای آخر و اومدن به تهرون و خداحافظی با اقوام که نمیگم چون هم همتون میدونید چطوره و هم تا تجربه نکنید درکش نمیکنید ! 

شب آخر که ۳ بعد از نصف شب پرواز داشتیم حدود ساعت ۹ شب دیگه کارهای آخر مثل اماده کردن اسباب دست و غیره رو شروع کردیم ! 

پولی که همراهمون بود رو به ۴ قسمت تقسیم کردیم و هر کدوم یک قسمت رو برداشتیم که اگر کیف یک کدوم گم شد کامل پولها رو از دست ندیم ! 

شام رو خوردیم و دیگه اومدیم که بیایم ! این دم آخری گلاب ( دختر عمه ۹ سالم که خیلی همه ما رو دوست داره ) چنان منبری رفت و گریه ای کرد که همه رو بلااستثنا به گریه انداخت ! 

بالاخره حدود ساعت ۱۰-۱۰:۳۰ از خونه عمم که اقامتگاه تهرونمون بود خارج شدیم ! 

همراهمون هم عمم و شوهرش و عموم بودند ! 

خوش موقع رسیدیم فرودگاه و سر حوصله بارها رو خالی کردیم و رفتیم نشستیم توی سالن فرودگاه !  

نماینده سازمان مهاجرت در فرودگاه بود و یکمی در مورد بلیط و بار و اقامت چند ساعته در فرانکفورت برامون توضیح داد . بیچاره اینقدر کارش سنگین و زیاد و طولانی بود که خیلی خسته به نظر میومد ولی بازم با کمال خوشرویی راهنماییمون کرد !

حدود ۳۰ دقیقه بعد اعلام کردند که بارهای پرواز ما رو دارند تحویل میگیرند و ما هم رفتیم تو و بارهامون رو تحویل دادیم و برگشتیم بیرون . بار مجاز پروازهای لوفتانزا دوتا چمدون ۲۳ کیلویی بود و ما چمدونهامون نامیزون بود در حد ۵-۶ کیلو بعضی کم و در حد ۲-۳ کیلو بعضی زیاد داشت ولی اقای کارمند لوفتانزا همه رو قبول کرد جز یکی که مجبور شدیم بازش کنیم و وسایل اضافش رو به یک چمدون دیگه که به همین منظور آورده بودیم و میموند تهران منتقل کردیم ! 

بعد هم راحت دوباره برگشتیم توی سالن فرودگاه پیش همراهان تا بالاخره حدود ساعت ۲:۴۰ گفتند بیاید سوار شید . ما هم توی صف بودیم و هم خداحافظی و گریه آخر رو میکردیم که جزو آخرین مسافرا به هواپیما رسیدیم ولی دیر نرسیدیم ! 

تا بیرون در هواپیما همه با حجاب و نیروهای سپاه ایستاده بودند و از دم هواپیما به بعد همه بی حجاب و فرنگی شدند ! 

توی هواپیما خیلی خسته بودیم و همین طور که من داشتم موزیکی رو از کامپیوتر جلوم در هواپیما گوش میدادم خوابم برد و بعد پدرم برای غذای پرواز بیدارم کرد ! غذای پرواز شنیتسل مرغ بود با نوشابه خوردیم و تا فرانکفورت یکم حرف زدیم تا رسیدیم فرانکفورت ! از اینجا ساعت ۳:۳۰ به وقت تهران راه افتادیم و ساعت ۷-۸ صبح فرانکفورت رسیدیم ! 

اونجا هم یک اقای هندی یا پاکستانی که نماینده سازمان مهاجرت بود اومد جلومون و به سالن صبحانه لوفتانزا راهنماییمون کرد ! این صبحانه رو مهمون ایرلاین بودیم ! 

صبحانه مفصل و کامل همراه با انواع پنیر و کره و مربا و نان و قهوه و چای بود که بسیار هم چسبید . 

سالن فرودگاه فرانکفورت شلوغ و تمیز و پر از نژادهای مختلف بود !

بعد از حدود ۳-۴ ساعت نوبتمون شد که بریم سوار هواپیما شیم ... از داخل که نگاه میکردی ۳-۴ تا هواپیمای ایرکانادا روی باند بود که بعضی تازه رسیده بودند و بعضی در حال آماده شدن برای عزیمت بودند ! 

راحت و آسون پاسپورتها و بلیطهامون رو نشون دادیم و وارد سالن انتظار شدیم و بعد از ۵ دقیقه وارد هواپیمای ایرکانادا شدیم که الحق پیشش هواپیمای لوفتانزا هیچی نبود ! 

از وقتی نشستیم همش در حال پذیرایی بودند ! انواع غذا و نوشیدنی داده میشد ! چون پرواز طولانی مدت بود غذا و نوشیدنی هر چه قدر میخواستی رایگان بود و اونم بدن محدودیت منو ! 

مهماندارها هم که معلوم بود همه کبکی بودند هم به انگلیسی و هم به فرانسه قشنگ حرف میزدند !‌ (اینجا اینا فرانسه رو تو دماغی و انگلیسی رو با لهجه فرانسه حرف میزنند ) 

از شانس خوب ما و وسط هفته بودن پرواز هواپیما خلوت بود و فقط ردیفهای کنار پنجره کامل پر بود و ردیف وسط جلو ما که یکی از صندلی های ما اونجا بود خالی و مناسب دراز کشیدن بود ! 

از دیگر امکانات این پرواز که واقعا به من حال داد پریز برق برای شارژ وسایل برقی (مثلا لپ تاپ) بصورتی که همه دوشاخه و سه شاخه های دنیا رو میخورد و پرت یو اس بی بود که من باهاش ام پی تری رو شارژ کردم بود ! 

بعد از حدود ۷-۸ ساعت رسیدیم مونترال ! 

با اینکه همه مسافرا لباس گرم پوشیدند ولی نه رفتیم توی محیط باز و نه احساس سرما کردیم ! 

وقتی پیاده شدیم یه چاخ سلامتی مفصل با خلبان کردم و بصورت بسیار دست و پا شکسته ازش تشکر کردم ! (تو که بلد نبودی مجبور بودی با خلبان پسرخاله شی ؟!!) 

وقتی رفتیم از خرطومی فرودگاه رد شدیم رسیدیم به اولین دستشویی کانادایی !!! (البته هواپیما هم دستشویی داشت ولی از کانادایی بودنش مطمئن نیستم ) 

رفتیم دستی به آب رسوندیم و به قول باجناق کاناداجون اشکی ریختیم و سر فرصت رفتیم برای ورود رسمی به خاک کانادا ! 

صف ها زیاد و کارها رو به راه بود و خیلی راحت رسیدیم به پای باجه ویزا !!! 

خانم افسر ویزا تا ما رو دید و فهمید مهاجر و تازه واردیم کلی بهمون خوشامد گفت (مدل لاله خانم اینا) و راهنماییمون کرد بطرف قسمت مهاجرت فرودگاه ! 

اونجا توی صف وایسادیم و بعد از چند دقیقه رفتیم پای یک باجه که مسئولش یک افسر سیاه پوست بسیار بسیار با ادب و با حوصله بود ! اول یکم بهمون خوشامد گفت و گفت از این به بعد شما ساکن کانادا محسوب میشید ! بعد با صبر و حوصله و شمرده گفت حرفهایی رو که میزنم باید همگی گوش بدید و جواب بدید . 

گفت (( تا حالا سابقه دستگیری توسط پلیس نداشتید ؟! تا حالا زندان نرفتید ؟! تا حالا با امور مهاجرتی مشکلی نداشتید ؟! تا حالا علیه کانادا اقدامی نکردید ؟!‌ )) 

ما همه رو گفتیم((نه)) 

بعد مدارکمون رو گرفت و فرستادمون که یکم استراحت کنیم و گفت اگر کسی منتظرتونه میتونید برید بهش بگید که رسیدید چون یکم کارتون طول میکشه . 

رفت و از مدارکمون کپی گرفت و یه فرم برای کارتهای پی آر برامون پر کرد و یک شماره هم داد که وقتی جای دائمی پیدا کردید به این شماره زنگ بزنید و آدرستون رو بدید ! 

بعد هم دوباره خوشامد گویی کرد ! 

اینجا به دو نکته اشاره میکنم : 

۱- از ما در طول ورودمون به کانادا هیچ مدرکی دال بر همراه داشتن پول نخواستند ولی این برای ما بود و ممکنه برای شما اینطور نباشه !!! 

۲- بعد از تموم شدن کارمون در قسمت مهاجرت فدرال فرودگاه ما میتونستیم بصورت آزادانه بریم هر شهر دیگه ای ولی چون ما قصد اقامت در کبک رو داشتیم به قسمت مهاجرت کبک فرودگاه هم رفتیم و با اونها هم هماهنگ شدیم ! 

بعد رفتیم قسمت مهاجرت کبک و از اونجا هم کلی بروشور و فرم گرفتیم و وارد قسمت عمومی فرودگاه شدیم ! 

چون دیر رسیده بودیم چمدونهامون رو برامون چیده بودند پایین ریل بار و ما هم چندتا چرخ دستی برداشتیم و بارهامون رو بار چرخ کردیم و زندگی کانادایمون رو اغاز کردیم ! 

وقتی خواستیم از قسمت گمرک رد بشیم بهون گفت که از صف خارج شیم و بریم توی قسمت کنترل ... وقتی رفتیم توی قسمت کنترل مامور کنترل گفت چی دارید و ما گفتیم مهاجریم و فقط وسایل زندگی خودمون همراهمونه ... اونم بدن اینکه چمدونها رو باز کنه یه خوشامد بهمون گفت و فرستادمون بیرون ! 

رفتیم و عمم که دنبالمون اومده بود رو پیدا کردیم و یه ون هم کرایه کردیم و به آپارتمانی که از قبل اجاره کرده بودیم اومدیم ! 

وقتی رسیدیم مدیر آپارتمان هم ازمون کلی استقبال کرد و بارهامون رو آوردند توی آپارتمان و همه از فرط خستگی بیهوش شدند ! 

اولای شب عمم بیدار شد و دوتایی با هم رفتیم بیرون خرید مواد غذایی و بعد از کلی گشتن یه چیزایی خریدیم و اومدیم و بعد از شام به اولین خواب کانادایی فرو رفتم !

الانم میرم که به چندمین خواب کانادایی بپردازم !!!

ارادتمند 

رامین

نظرات 36 + ارسال نظر
حمید شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:24 ب.ظ

ممنون و متشکر .
منتظر بقیه نوشته هات هستیم. ادامه بده و خوب همه ریزه کاریهاشو بگو. چونکه منهم باید چند وقت دیگه این راه رو طی کنم.
موفق باشی

سلام حمید عزیز
چشم
ارادتمند
رامین

محمد شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:38 ب.ظ

سلام رامین جان ازین که منو اد کردی خیلی ممنونم
راست از فاصله قبولی شما تا اومدن پرونده پزشکیتو چقدر طول کشید
ارادتمند
محمد

سلام محمد جان
از نظر اد کردن که قابلی نداشت !
از قبولی تا اومدن پرونده پزشکی ۱۸ ماه طول کشید
ارادتمند
رامین

آرش شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:06 ب.ظ

رسیدنت به خیر. ممنونم که داری می نویسی. بنویس تا من هم بیام برات بنویسم. راستی تا یکی دو روز دیگه بهت ای میل میدم تا بیشتر با هم در ارتباط باشیم. قربانت

سلام آرش جان
ممنون و متشکرم
ارادتمند
رامین

سعید شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:30 ب.ظ

سلام آقا رامین.
۱- شما که مهاجر کبک هستی موقع گرفتن پاسپورت برت مشکلی پیش نمی یاد؟
۲ من شنیدم دولت محلی کبک روی حضور و غیاب (در زمان گرفتن پاسپورت) سختگیر تر از تورنتو است! درسته؟

سلام سعید جان
۱- تا اونجا که من میدونم هیچ فرقی نداره که از کجا وارد کانادا شدی و کجا ساکن شدی فقط باید بطور قانونی مدت لازم رو گذرونده باشی تا برات پاسپورت و مدارک شهروندی دائم صادر میشه !
۲- از این مورد بی اطلاعم !
ارادتمند
رامین

نیلوفر شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 03:07 ب.ظ http://www.neli-basi.blogfa.com

سلام رامین جان.بالاخره رسیدی به جای حساس ماجرا.چه خوب که مجبور به پرداخت اضافه بار نشدید.
راستی بالی (تا ونکوور )نوشته که برای خروج از ایران هر نفر می تونه 5000 دلار ببره.البته فکر کنم بشه بیشترم برد.
بارهاتون مستقیم رفت مونترال؟
مواظب خودت باش.
موفق باشی

سلام
بنده دقیقا بی اطلاعم از این ولی از ما که هیچ ایرادی برای پول همراه نگرفتند !
بارهامون هم مستقیم اومد مونترال و هیچ مشکلی برای بار در میان راه نداشتیم !
ارادتمند
رامین

سعید شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 04:44 ب.ظ

ببین هر جا دیگه هم می رفتی که از تهران پرواز مستقیم نداشت همینجوری می شد.

خیلی ممنون از توضیحاتتون
ما بیسوادیم و خودمون اینا رو حالیمون نیست
توی ده ما هنوز برق نیومده که اینا رو بدونیم
لطف کنید بازهم برای من توضیح بدید ... ما که اومدیم اینجا برای کارگری اینا در حد سواد ما نیست !!!!
واقعا برای حضرت عالی متاسفم ... اگر شما از همه اینا خبر دارید که چرا میشینید مطلب ما بیسادها رو میخونید ؟!!!

سمیرا ب شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:09 ب.ظ

سلام
مرسی که داری می نویسی . ادامه بده من تقریبا هر روز وبلاگ تو و چند تا وبلاگ دیگه رو چک می کنم و مطالبت رو می خونم . باز هم ممنون که وقت می ذاری و به ما اطلاعات میدی .
فعلا بای
موفق باشی

سلام سمیرا جان
شما به بنده لطف دارید که وبلاگ بنده رو هم جزو چند وبلاگی که هر روز چک میکنید قرار دادید !
سعی میکنم بهتر و قوی تر بکارم ادامه بدم !
ممنون و متشکرم
ارادتمند
رامین

مهاجر 06-امیر شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:26 ب.ظ

سلام آقا رامین
با سلام
امید وارم که روزهای خوبی را در سرزمین برگهای افرا سپری نمایی. من که ازت بخاطر اطلاعات مفیدی که خیلی روان و خالصانه ارائه می کنی ممنون هستم. من و همسرم نیز باید 2 روز دیگر برویم برای کارهای پزشکی و بعد اخذ ویزا، در ضمن ما هم باید بیاییم کبک.
با سپاس
امیر

سلام امیز عزیز
امیدوارم با موفقیت به سرزمین سنجابها وارد بشی
ارادتمند
رامین

سمانه یکشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 08:06 ق.ظ

سلام

من تازه با وبلاگ شما آشنا شدم ولی خیلی خوشم اومده راستی من مونترال هستم اگه دوست داشتی شمارتو بده با هات تماس بگیرم

سلام سمانه خانم
شما به بنده لطف دارید ولی شمارم رو بطور علنی نمیتونم اعلام کنم .
شمارم رو براتون ایمیل میکنم . فقط اگر میشه یه ایمیل بدید تا بیشتر آشنا بشیم و من ایمیل شما رو بدست بیارم و شمارم رو بدم بهتون !
Ramincanada@yahoo.com
ارادتمند
رامین

سعید یکشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 08:19 ق.ظ

ده آهان برادر!
این شد یه چیزی! سعی کن همین جوری بنویسی نه اینکه هی بگی سوار اتوبوس شدم بعد دوباره پیاده شدم!!! (البته اگه خواننده ها نظرشون واست اهمیتی داره....)

پ-ن:‌از جواب خیلی مودبانه شما به کامنت قبلی متشکرم. همینجوری ادامه بده شاید به جائی رسیدی!

رامین ... سعید یکشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:16 ق.ظ http://www.canada.blogsky.com

سلام
شما انگار درست بشو نیستی !
لطف کن دیگه کامنت نده چون مجبورم پاک کنم !
انگار شما نمی فهمی که در کار من داری دخالت میکنی ! دوست عزیزم اینجا وبلاگ منه و من مطابق سلیقه خودم و خوانندهام مینویسم نه هر آدم ***** که اومد هر چی گفت سه سوت بهش عمل کنم !!!

کامیار یکشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:13 ق.ظ

سلام و تشکر از مطالبت

آیا برای فرانکفورت ویزای ترانزیت گرفتید؟
این آقایان سازمان مهاجرت از کجا تشخیص میدن که چه کسی مهاجر است و چه کسی نیست؟ تو فرودگاه تهران چه جوری پیداشون کنیم؟
تشکر

سلام
اولا ما برای فرانکفورت هیچ ویزا خاصی نگرفتیم و توی قسمت ترانزیت بودیم !
سازمان مهاجرت هم باهاتون هماهنگ میکنند ! نگران نباشید !
توی فرودگاه اینا کارت مخصوص و با علامت روی سینشونه و فقط هم یک نفره !
ارادتمند
رامین

برگ افرا یکشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:09 ب.ظ http://mapleleaf.blogfa.com/

خیلی عالی مینویسی.
به کارت ادامه بده.

سلام دوست عزیزم
ممنون و متشکرم
ارادتمند
رامین

نازی یکشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:19 ب.ظ

سلام رامین جان
خسته نباشی ! از اینکه سلامت و راحت رسیدین خوشحالم ،
ممنون از اینکه همه چی رو با جزئیات شرح میدی ،راستی از شما لیستی از وسایلتون رو که آوردین ( مخصوصا اجناس قیمتی ) نخواستن ؟ از خونه‌ای که اجاره کردین راضی هستین ؟امکاناتش خوبه؟
مرسی از شما

سلام نازی خانم
ممنونم
با اینکه فرمها رو از اینترنت پرینت گرفته بودیم ولی این لیست رو ما بصورت دست نویس نوشته بودیم البته به انگلیسی چون دقیقا از نحوه نوشتن فرمها اطلاع نداشتیم ! افسر مهاجرت هم گفت لازم نیست توی فرم بنویسید و از همون نسخه دست نویس یه کپی برای خودش گرفت !
از خونه راضی هستیم و بدک نیست ولی قیمتش نسبتا بالاست و به درد همه نمیخوره !
امکاناتش هم در حد مهاجرای تازه وارد هست و خوبم هست !!!
ارادتمند
رامین

امیر یکشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 02:17 ب.ظ

رامین خان
در این پست اشاره کردی که با قسمت مهاجرت کبک فرودگاه هماهنگ شدی می خواستم بدونم این هماهنگی بجز گرفتن بروشور ها و اطلاعات به چه صورت بوده و با توجه به این که شما قصد اقامت دائم در مونتریال را ندارید چرا به این بخش مراجعه کردید؟

سلام
بجر گرفتن بروشور ها یک سری ثبت نام هم کردیم و اطلاعات بهشون دادیم که چون دستم بند بود از کم و کیفش دقیق اطلاع ندارم !
ما اون موقع هنوز تصمیم قطعی برای جا به جایی نگرفته بودیم !
ارادتمند
رامین

هستی یکشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 04:44 ب.ظ http://goddess-note.blogfa.com/

سلام رامین جان خوشحالم که خدا رو شکر سفر راحتی داشتین و ممنونم از اینکه اینقدر با حوصله ریز ریز مطالب رو می نویسی، همین مطالب کوچیک واقعا برای کسانی که این راه رو پیش رو دارند میتونه خیلی کمک باشه

سلام هستی خانم
شما به بنده لطف دارید
ارادتمند
رامین

hooman یکشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 08:41 ب.ظ

salam khoobi ? khabari azat nist ?telet shomarash chande? baram mail kon homan.rezvani@gmail.com rasti khosh migzare ? oonja ke hame chiz hast joz atefeo sedaghat labod ma ham dige are ? movazebe khodet bash be hame salam bresoono hameo beboos

سلام هومن عزیزم
قربونت برم الهی
خیلی خیلی دلم واسه هم خودت و هم خانوادت تنگ شده !
به مامانت بگو حسابی دعام کنه !
بهت ایمیل دادم !
تو هم برو کنکور رو بخون که موفق بشی !
با من در ارتباط باش
ارادتمند
رامین

مهاجر 06-امیر یکشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:53 ب.ظ

سلام مجدد
ممنون از لطفت، خیلی جالب می نویسی، سپاس میشه بگی چطوری خانه را از ایران رزرو کردید؟ ظاهرا راجع به قیمت قبلا اشاره کرده بودی؟!
ممنون

سلام دوست عزیز
ما توی ایران پول به وکیلمون دادیم و ویکیلمون هم از همون ایران با کردیت کارت پول خونه رو داد و خونه رو برامون رزرو کرد !
قیمت هم برای ما ۲۲۰۰ دلار برای یک ماه بعلاوه ۵۰ دلار برای اینترنت وایرلس و هر تخت اضافه هم هفته ای ۵۰ دلار !
ارادتمند
رامین

کیارش دوشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:14 ق.ظ

سلام رامین عزیز
تبریک بهت میگم..بالاخره رسیدید کانادا
جدا خوشحالم که خیلی با انرژی و سرحال داری مطلب می نویسی ، مرسی ...امیدوارم به همه اهدافت برسی..
راستی شنیدی میگن ویزای مهاجرین کبک که در سال ۲۰۰۹ اقدام کردن از مونترال صادر میشه حالا یعنی چی نمی دونم !!!
شرمنده ...خیلی مشغولم زیاد نمی تونم بهت سر بزنم ولی به یادت هستم ...موفق باشی
ایام به کام

سلام کیارش جون
در مورد این مطلبی که فرمودید بی اطلاعم
ممنون و متشکرم بخاطر اینکه از من یاد کردی
ارادتمند
رامین

رامین ... سعید دوشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 02:23 ق.ظ http://www.canada.blogsky.com

سلام آقا سعید
اولا از کامنت بسیار زیباتون ممنونم !
در ضمن شما توی این کامنت اینقدر فحش آب کشیده و نکشیده به من دادی که دیدم اصلا نمیتونم منتشرش کنم وگرنه برای اطلاع دیگران از سطح فرهنگ شما دوست مهاجر عزیز حتما منتشرش میکردم !!!
ارادتمند
رامین

بهراد دوشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 04:36 ب.ظ

سلام آقا رامین گل
خیلی خوب می نویسی.اصلا خاطرات همین چیزهاست دیگه و البته تجربه که خیلی می تونه واسه ماها مفید باشه.
دمت گرم.پیروز باشی عزیز

سلام بهراد جان
خیلی ازت ممنون و متشکرم
ارادتمند
رامین

حمید دوشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 04:44 ب.ظ http://www.ir2ca.blogfa.com/

رامین جان آیا این کلاسهای مهاجرت که فرمودی توی تهران هست را باید حتماْ بعد از مدیکال رفت یا قبلش هم میشه توی این کلاسها شرکت کرد؟

سلام جناب شایگان نیا
این کلاسها رو ما یکبار بعد از مصاحبه و قبل از مدیکال رفتیم و یکبار هم همین ماه های اخیر بعد از آمدن ویزامون ولی انگار عرف اینه که چند بار هم میرند چون خیلی ها از قبل با خانم محمودی اشنا بودند .
میتونید با سازمان مهاجرت تماس بیرید یا توی سایت اصلی سازمان جهانی مهارت ایمیل خانم مستانه محمودی که نمایندشون در ایرانه رو پیدا کنید و با ایمیل باهاشون تماس بگیرید !
ارادتمند
رامین

سمیرا یکشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:47 ب.ظ

سلام و ممنون از راهنمایی های ارزشمندتان..همین که وقت میگذارید و این مطالب را مینویسید بسیار ارزشمند است...سوال من این است که با این خانم محمودی با چه ایمیل یا شماره تماسی میتوان تماس گرفت؟ من چیزی پیدا نکرده ام..اگر آدرس سایت یا ایمیل بدهید ممنون میشوم ..

سلام سمیرا خانم
اولا ممنون از نظرتون
درضمن شما میتونید اطلاعات خانم محمودی و سازمان مهاجرت در تهران رو از پستهای قبلی پیدا کنید .
ارادتمند
رامین

حامد شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:14 ب.ظ

خیلی اقایی اقا رامین
دمت گرم واقعا
مرسی

سلام
ممنونم
ارادتمند
رامین

اصغر پنج‌شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:10 ب.ظ

بچه ننه همه کاراتو یکی دیگه واست کرده تازه خاطرات هم مینویسی؟

شما از این حرفت اطمینان هم داری ؟

سامان دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1392 ساعت 12:46 ق.ظ

دلم اب رفت . دمت گرم برای طعریف کردنت.تو یه نویسنده ای پسر خوب دعا کن منم دارم میام

اشکان پنج‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 07:50 ق.ظ

سلام رامین جان
من دامپزشک هستم ، برای دوره تخصص کانادا رو انتخاب کردم ، به نظر شما کدوم شهر بهتره ؟

سوالتون شدیدا تخصصیه
از دید من که کلا شاید دوبار گوسفند رو ناز کردم و یه دو سه بار هم سگ پاچم رو گرفته اگر تخصص شما مربود به حیوانات خانگی مثل سگ و گربه باشه تقریبا در همه شهرها کار براتون هست، ولی اگر متخصص حیوانات مزرعه باشید باید برید اوی شهرهای کوچیکتر مستقر بشید ولی در کل کار براتون زیاده.

علی جمعه 30 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:03 ق.ظ

با سلام من می خوام برای کبک امسال اقدام کنم. امتیاز رشته ام. 16 تحصیلات 12, سن 16, همسر 9 و فرزند 4 . ولی عمده مشکلم اینجاست که برای سابقه کار بیمه ندارم. به این صورت که بیمه تامین اجتماعی ام در اعرض این 4 سال اختیاری بوده . یعنی جایی که کار میکردم خودم بیمه رو پرداخت کردم. البته مفاصا حساب دارم. پیگیر یادگیری زبان فرانسه هم هستم. به نظرت با توجه به اینکه 6 امتیاز آفسیر و جریان مصاحبه. حل شده چقدر شانس موفقیت برای قبول مدارکم هست. من 2010 از هندوستان در مقطع کارشناسی ارشد. در رشته ژنتیک فارغ التحصیل شدم. ممنون میشم اگر جوابی داری برام بفرستی

شکوفه دوشنبه 28 دی‌ماه سال 1394 ساعت 08:15 ب.ظ

سلام لطفا بازم بگو چه اتفاقاتی افتاد و جزییات یادتون نره منم اگه خدا بخواد تصمیم دارم مقیم کانادا بشم و نمی دونم وضعیت شغلی اونجا چطوره لطفا بگید که آیا دندانپزشک ایرانی میتونه مدرک تحصیلیش رو اونجا ترجمه کنه؟

ترجمه میتونه بکنه ولی تبدیل نه
باید مقداری درس بخونید تا مدرکتون رو اینجا قبول کنند

Mohammad eshghalipor شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 01:19 ب.ظ

سلام رامین جان
ایشالا در کانادا که منم کانادا رو خیلی دوست دارم موفق باشی لطفا زیاد تر وبیشتر و زود تر خاطراتی که در کاناد پیش اومده برات رو برای ماها بنویسی

شهرام سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 12:33 ق.ظ

سلام چاکریم، در کانادا کار برای استاد کار کابینت آشپزخانه ام دی اف پیدا میشه سابقه 12سال بیمه هم دارم، جواز نانوایی هم، ورزش تیراندازی تراپ در کانادا هزینش چطوریه؟ ممنون میشم

برای اطلاعات در مورد تراپ با اینستاگرامم باهام تماس بگیرید

sama شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1396 ساعت 11:48 ب.ظ

ببخشید میشه هزینه مهاجرت وبگین

در سایت اداره مهاجرت اطلاعات لازم رو پیدا کنید
cic.gc.ca

مصی یکشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1396 ساعت 12:14 ب.ظ

سلام.رامین جان نسبت به معیارهات چقدر کانادا متفاوته؟یعنی هر چی انتظار داشتید شد؟

سلام
کانادا خیلی بهتر از اون چیزی بود که ما تصور میکردیم

میترا دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1396 ساعت 10:33 ق.ظ

توضیحاتت خیلی خوب بود. حرفات خودمونیه و باعث شد من بمونم و کل مطلب رو بخونم. ممنونم هموطن.
همینطور که داشتم با دقت و حوصله میخوندم یهو دیدم تموم شد.
کاش منم اونجا بودم و جندمین خواب کانادایی رو تجربه میکردم.

میترا دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1396 ساعت 10:36 ق.ظ

الان یهو دیدم که این فایل رو در سال 1388 نوشتی.
خدایا کمک کن ماهم برییییییییییییییم.

جی جی یکشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1399 ساعت 03:13 ق.ظ

چجوری بیایم اونجا راه وروش شروع کردن رو از ایران به اونجارو بهمون کمک بده شرح بده بی زحمت

سایت
cic.gc.ca
رو مطالعه کنید. چون انگلیسی هست ممکنه نیاز به کمک داشته باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد