خاطرات یک مقیم کانادا

من در این وبلاگ خاطرات و روزانه های خودم رو از قبل از رفتن به کانادا تا زندگی در کانادا برای شما نقل میکنم .

خاطرات یک مقیم کانادا

من در این وبلاگ خاطرات و روزانه های خودم رو از قبل از رفتن به کانادا تا زندگی در کانادا برای شما نقل میکنم .

مژده

مژده                                                 مژده 

 

سلام  

 

دارم میرم تهران برای کلاسهای سازمان جهانی مهاجرت 

(IOM) 

 

وقتی برگردم کلی گزرش و مطلب و نکته براتون دارم .  

البته این چند روزه هم به لطف رایانه همراه ( معادل فارسی Laptop )هر روز یک مطلب کوچیک رو می گذارم . 

 

منتظر برگشتن من خبرهای تازه باشید . 

 

ارادتمند 

رامین 

 

مژده                                                 مژده 

سایت ارتباط مهاجران کانادا

سلام 

امروز یه سایت پیدا کردم که مخصوص مرتبط شدن مهاجران با هم است ... باور نمی کنید !!! خوب کلیک کنید ! 

http://www.loonlounge.com/ 

توش ایرانی هم زیاده 

اول باید عضو بشید و بعد میتونید با دوستان مهاجر به کانادا از هر قوم و کیش و با هر شغل و مکانی به تفکیک شغل و کشور مادری و محل سکونت در کانادا و ... ارتباط برقرار کنید. 

ارادتمند 

رامین

عکسهای مونترال

سلام 

الان داشتم توی سایت ایرانتو می چرخیدم دیدم یک سری عکس از مونترال ( شهری که قراره ما بریم ) گذاشته : 

http://www.iranto.ca/persian/article/article-show-msg.php?arid=274 

 

ارادتمند 

رامین

تیراندازی و شکار در کانادا

سلام 

 

در پستهای قبلی هم گفته بودم که من به ورزش تیراندازی علاقه دارم برای همین هم سعی کردم اطلاعاتی در مورد تیراندازی در کانادا پیدا کنم که فکر کردم شاید شما هم به دونستنش علاقه داشته باشید :

در کانادا تیراندازی یکی از ورزشهای اصلی محسوب میشه و خیلی رونق داره . باشگاه های زیادی در کانادا به آموزش و تمرین تیراندازی می پردازند که البته بهای این ورزش در کانادا نیز مثل سایر کشورها بالاست .

تا جایی که بنده توانستم اطلاعات کسب کنم هزینه یک جلسه تمرین ازاد در یک سالن تیراندازی در حدود 50 دلار کانادا و به علاوه هزینه سلاح و مهمات است و اگر آموزشهای لازم ( که بصورت رسمی در کلاسهای تئوری و عملی و در ازای تقریبا 70 دلار کانادا به افراد داده میشه و در اخر هم به تیرانداز مدرک خاصی مبنی بر گذراندن دوره داده میشه ) رو ندیده باشید باید یا تحت یک نفر خبره و یا با مربیان و مسئولین باشگاه به تیراندازی بپردازید .

در ضمن هزینه عضویت یک ماهه بصورت تقریبا نامحدود هم در حدود ماهیانه 150 تا 200 دلار کانادا میشه .

باشگاه ها معمولا دارای فروشگاه سلاح و مهمات و سلاح های کرایه ای و امکاناتی همچون استراحتگاه و کمد وسایل شخصی می باشند.

در ضمن در فروشگاه های عرضه سلاح ، سلاح بصورت آزاد و در ازای مبلغ بسیار کمی ( تقریبا 10% قیمت ایران ) و به همراه مجوز فروخته میشه .

در ضمن شکار گاه های بسیاری در کانادا وجود داره که حیواناتی مثل کاریبو ، انواع گوزن و خرس گریزلی برای شکار هست .

مجوز شکار هم به راحتی و توسط فورشگاه های عرضه سلاح فرخته میشه .

من کی هستم ؟!

سلام  

با توجه به نظرات و ایمیل های رسیده واجب دونستم یه بیوگرافی از خودم و خانوادم بدهم :   

 

اسم : رامین 

تحصیلات : در حال گذراندن پیش دانشگاهی ( تو مایه های بی سواد ) 

رشته : ریاضی-فیزیک ( کشک )  

متولد : ژانویه ۱۹۹۱ میلادی ( دی ۱۳۶۹ هجری شمسی )  

 

من فرزند اول خانواده هستم و فقط یه برادر دارم که ۲ سال از من کوچیک تره . پدرم تحصیل کرده رشته برق و مادرم روانشناسی و سنشون تقریبا ۴۵-۴۸ ساله . 

 

ما برای استان کبک اقدام کردیم و اول وارد مونترال میشیم ولی به احتمال زیاد بعد از گرفتن کارت

PR ( حدودا یک ماه پس از ورود ) میریم تورونتو . البته تصمیم نهایی رو اونجا می گیریم . 

 

هر کس سوال دیگه ای درباره من داره مطرح کنه تا جواب بدم .  

 

ارادتمند 

رامین

چی شد که تصمیم گرفتیم مهاجرت کنیم ؟!!

سلام   

قضیه از بیش از ۸-۹ سال پیش شروع شد ... حدود ۹ سال پیش ما و خانواده یکی از دوستای پدرم خیلی خیلی با هم دوست بودیم تصمیم به مهاجرت گرفتیم . پدرم و دوستش که از جوونی با هم دوست بودند و بعد از ازدواج هم این دوستی ادامه داشت و ارتباطمون جوری بود که هر هفته یا ما خونه اونها بودیم و یا اونها خونه ما . اونها هم دو تا بچه داشتند مثل ما که یکی 1 سال از من بزرگتر و یکی 3 سال از من بزرگتر بود که در کل همبازی های خوبی برای هم بودیم .  

 

یکبار به سرمون زد بریم کانادا اونم نه با برنامه ریزی دقیق . تازه اول دورانی بود که مهاجرت داشت راه می افتاد . یک روز که رفته بودیم تهران پدرم از سفارت کانادا شرایط مهاجرت رو پرسید و اومد اصفهان و به دوتا خانواده اعلام کرد . از اون به بعد صحبت در مورد کانادا شده بود نقل مجلس ما دو خانواده . چند وقت بعد تقاضا دادیم برای مهاجرت و نوبت مصاحبه اونها چند سال زودتر از ما افتاد . اونها رفتند سوریه و مصاحبه کردند و قبول شدند ولی ما که رفتیم از همون اول ردمون کردند ( اون زمان مصاحبه در دو جلسه و دو روز انجام میشد که اگر روز اول قبول میشدید میگفتند فردا هم بیاید. ) با اینکه شرایط هر دو خانواده یکسان بود ولی اونها رو قبول کردند و ما رو نه . 

 

 رفتن ما به سوریه اگر چه نتونست موفقیت آمیز باشه ولی به ما یک سری اطلاعات داد . ما فهمیدیم که هر چه سوابق کاری مستند بیشتر ولی مدارک ساختگی کمتری داشته باشیم اونها بیشتر ما رو می خواهند در صورتی که ما دفعه اول در مدارکمون (منظورم مدارک پدر و مادرمه ... من اون زمان تازه کلاس چهارم – پنجم دبستان بودم ) همه سوابق رو مبتنی بر این نوشته بودیم که از وقتی که از در دانشگاه اومدیم بیرون یا مدیر یه شرکت بودیم و یا رئیس یک کارخونه . در ضمن فهمیدیم که اگر بجای دولت فدرال از دولت کبک تقاضای مهاجرت کنیم شانس قبول شدنمون خیلی زیاد تره . در ضمن اونجا اتفاقی پدر و مادرم رو به یه کنسرت در بخش فرانسوی زبان سفارت دعوت کرده بودند که  همین باعث علاقه اونها به زبان فرانسه شد و از همون سوریه یک درخواست برای مهاجرت به کبک دادند و از اونجا بود که برنامه مهاجرت دوم ما شروع شد . 

 

دوستامون همون موقع ها رفتند و الان 4-5 ساله که اونجا هستند . وقتی اومدند ایران شروع کردیم همگی فرانسه خوندن و الان پدر و مادرم دیپلم فرانسه دارند و من و برادرم هم چند کلاسی خوندیم . بعد از برگشتنشون همه چیزمون رو تغییر دادیم و با یک وکیل هم مشاوره کردیم و بعد از چند وقت وقتی رفتند مصاحبه با کمال میل قبولمون کردند . بعد از 18 ماه از مصاحبه برگه های پزشکی ( به اصطلاح medical ) اومد و سریع ازمایشات و معاینات لازم رو انجام دادیم و برگه ها رو فرستادیم و سه ماه بعد هم پاسپورتهامون رو برای زدن ویزا تحویل دادیم و همه چیز به خوبی و خوشی تموم شد ولی چون اون موقع ( اول مهرماه ) اول زمستان بود ترجیح دادیم وایسیم و توی بهار که فصل گرمای اونها هست بریم کانادا تا وقتی میرسیم دچار افسردگی نشیم . دوستانمون هم که قرار بود با هم بریم بعد از این مدت چند باری اومدند ایران و بهمون سر زدند و  مخصوصا بچه هاشون به من در مورد تحصیل در اونجا خیلی کمک کردند. ما هم دیگه تا 3 ماه دیگر راهی میشیم بسوی زندگی نو همراه با خوشبختی .  

اردتمند همگی شما 

 

رامین

بلیط هواپیما

سلام 

امروز داشتم یه دوری توی سایت شرکت های هواپیمایی میزدم . 

اولا بلیط برای کانادا ( مونترال ) زیر ۸۰۰-۹۰۰ دلار  ( کانادا ) پیدا نمیشه . در ضمن قیمتها خیلی متفاوته . البته خیلی از شرکت ها اصلا پرواز از تهران ندارند و فقط شرکت هایی مثل بریتیش ایر ویز (British Airways) و لوفتانزا (Lufthansa) از تهران پرواز دارند . معمولا پرواز ها در اروپا عوض میشه و از اونجا همه شرکت های هواپیمایی پرواز دارند .

اینم لینک چند تا پرواز تهران-مونترال :  

پرواز British Airways 

پرواز Lufthansa 

یک پرواز از KLM 

یک پرواز از SAS و Air Canada

بزن بریم تهران

سلام 

دیگه یواش یواش داریم اماده میشیم که بریم تهران !!! 

تهران چرا ؟! چون باید بریم تهران برای یک سری کارها :  

۱- کلاسهای سازمان بین المللی مهاجرت که برای مهاجرین به کانادا گذاشتند و خیلی خبلی هم موثر است رو بریم . این کلاسها یک سری ویژگی جالب داره : خلاصه است یعنی کلا دو تا صبح تا بعد از ظهر طول میکشه - خیلی خیلی اطلاعات قابل اعتماد و به روزی میده - بروشور هایی میده که بسیار جالبه - شنیده ام میشه از طریق این دفتر یک سری بلط بسیار ارزان برای رفتن تهیه کنید - ( در ضمن نهار هم مهمان سازمان مهاجرتید که یک سری ساندویچ های بسیار خوشمزه میدند  !)  

۲- خریدن بلیط  

۳- خرید لباس مناسب برای اونجا ( البته در حدی که فقط اونجا که رسیدیم بتونیم چند روزی بریم و بگردیم و لباس فروشی های مناسب رو پیدا کنیم ) 

۴- اگر شد میخوام یه سری هم به باشگاه تیراندازی مهام بزنم ( اخه من عاشق تیراندازیم ولی توی ایران هر چی زور زدم جای مناسبی رو برای آموزش و تمرین پیدا نکردم ولی به جاش توی کانادا خیلی خیلی امکانات برای این ورزش زیاده ) 

۵- غیره ... 

سرآغاز

سلام 

من رامینم و قراره از امروز با هم به کانادا مهاجرت کنیم . 

ما آبان ماه ۱۳۸۵ به سوریه رفتیم و برای مهاجرت به کانادا اقدام کردیم . اونجا هم اینقدر مدارک و شرایطمون عالی بود که کاردار سفارت سه سوته و بدون تردید ما رو برای مهاجرت به کانادا مستحق دونست (چه پر رو) ! 

بعد خرداد ۸۷ مدارک پزشکی ( به اصطلاح Medical ) اومد و ما هم که ذوق کانادا رفتن داشتیم سریع آزمایشات و بقیه کارهای اونها رو انجام دادیم و فرستادیم برای خودشون ! 

حدود شهریور ماه بود که نامه برای ما اومد که پاسپورتهاتون رو برای ردن ویزا توی اونها بفرستید ما هم پاسپورتهامون رو از طریق سفارت در تهران برای سفارت در دمشق فرستادیم و دو هفته بعد هم از سفارت در تهران پاسپورتهای ویزا دار رو گرفتیم . 

ولی چون نزدیک سال تحصیلی بود و ما هم به سرعت نمی تونستیم برای سفر اماده بشیم و اول زمستان بود و سرمای معروف کانادا تصمیم گرفتیم بگذاریم و حدودای اردیبهشت ماه از ایران بریم . 

حالا از امروز من برای شما خاطرات اطلاعات و دانسته های خودم در مورد کانادا رو براتون توی ویلاگ بگذارم و این کار رو پس از رفتن به اونجا ادامه بدم . 

در ضمن اماده پاسخگویی به سوالات شما تا حدی که بتونم هستم ( نه اینکه بپرسید : اونجا نون بربری کنجدی چنده ؟ حالا بدون کنجدش چنده ها ؟!!!  ) 

اینم ایمیل من : Ramincanada@yahoo.com 

منتظر نظرات سوالات پیشنهادات و انتقادات شما هستم 

ارادتمند 

رامین