خاطرات یک مقیم کانادا

من در این وبلاگ خاطرات و روزانه های خودم رو از قبل از رفتن به کانادا تا زندگی در کانادا برای شما نقل میکنم .

خاطرات یک مقیم کانادا

من در این وبلاگ خاطرات و روزانه های خودم رو از قبل از رفتن به کانادا تا زندگی در کانادا برای شما نقل میکنم .

اولین احساسات

سلام

امروز می خوام در مورد اولین روزهای پس از رسیدن به کانادا براتون صحبت کنم .

الان شما اون صحنه ای رو تصور کنید که رسیدید کانادا و از هواپیما پیاده شدید .

اول باید برید و بارهاتون رو تحویل بگیرید ( اگر بارهاتون دیر رسید میتونید اول برید به باجه مهاجرت ) .

بعد باید برید باجه مهاجرت و مدارکتون رو تحویل بدید و مدارک مربوط به کارت PR و شماره ملی  (SIN)  و کارت بیمه درمانی رو پر کنید .

بعد میرید یه هتل یا اگر اقوامی دارید میرید خونه اقوامتون ( کنگر بخورید و لنگر بیندازید ) .

از فردا صبح گشت و گذار در کوچه های شهر و شناختن کانادا شروع میشه . چیزهایی که می بینید که حتی دربارش نشنیدید . ولی بعد از یک مدتی همین رفتارهای خیلی خیلی عجیب هم عادی میشه و حتی دیگه به چشم نمیاد .

یک ماهه اول خوبه چون همه چیز جدیده و همش در حال اکتشافید .

بعد از اون یک ماهه دیگه دخل و خرج و زندگی کانادایی واقعی دستتون میاد . یواش یواش دلتون هوای مش صفر رفتگر خیابون ناصرخسرو رو میکنه . یواش یواش دلتون می خواد مثل هر شب جمعه برید خونه خانوم جونتون و قرمه سبزی بخورید .

اما زیاد نگران نباشید چون این دوره هم رد میشه و میگذره . به تدریج به کانادا و اون نوع زندگی عادت میکنید . یاد میگیرید باید چطور بپوشید ، چطور بخورید ،چکار بکنید و زندگیتون یه شکل اولیه میگیره .

حالا دچار افسردگی ثانویه میشید ( من اسمش رو میگذارم خر و خرما ) . در این نوع افسردگی همونطور که استاد فرمودند شما هم خر رو میخواید و هم خرما رو . دوست دارید با دلار کانادا و جاذبه های کانادا زندگی کنید ولی هنوز مش صفر و قرمه سبزی یادتون نرفته . الان همچین بفهمی نفهمی سرتون میشه که کانادا چه نعمتیه ولی بازم میگید خوب قرمه سبزی هم نعمته .

ولی این احساس هم موندگار نیست . یواش یواش جای قرمه سبزی رو مک دونالد و جای مش صفر رو مستر جونز میگیره .

حالا دیگه این احساسات خفه میشه و دیگر خودنمایی نمیکنه . از این به بعد این احساسات فقط یه سفر کوتاهی به ایران میکنید بروز میکنه ولی در اون دوران خیلی خیلی سریعتر رفع میشه .

با عرض معذرت از خوانندگان عزیز چون من هنوز درسم رو می خونم و سرم شلوغه بیش از این فرصت نوشتن ندارم. امیدوارم مرا ببخشید !!!

ارادتمند

رامین

نظرات 11 + ارسال نظر
سحر شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 05:33 ب.ظ http://iran.forum.st

سلام
اگه دوست داشتی بیا با هم بنویسیم
جات تو جمع ما خیلی خالیه.

سلام
متاسفانه من به وبلاگ خودم هم نمیرسم
ارادتمند
رامین

آمیکا شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 05:45 ب.ظ http://amica.blogsky.com

سلام...چه کار جالبی کردید.این اطلاعات را در اختیار کسانی که تمایل به مهاجرت به کانادا دارند، رامی زارید...ولی ما متاسفانه بعد از انتظار ۴ ساله تو مصاحبه رد شدیم.

سلام
متاسفم
بهتره دوباره اقدام کنید
ارادتمند
رامین

آمیکا شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 05:53 ب.ظ http://amica.blogsky.com

راستی لینکتون کردم.

سلام
من هم شما رو لینک کردم
ارادتمند
رامین

کیارش شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:13 ب.ظ

چی میشه که یکسری افراد تو مصاحبه رد میشند ؟؟ برای زبان ضعیفه؟
اما اصل مطلب رامین جان شما فرمودید بعد از اینکه تو کبک لندد کردی میشه بری مثلا انتاریو ولی سوال اینه که شما وقتی کبک لندد میشی بالطبع کارت بهداشت و PRو سایر مدارک کبکی میگیری آنوقت چه جوری میشه با مدارک کبک تو انتاریو زندگی کرد ؟؟؟(می بخشید گیر دادم رو این موضوع ها ولی جدا در این مورد خیلی دچار ابهام شدم)

سلام
جواب شما رو در خود وبلاگ میدم
ارادتمند
رامین

حمید شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:37 ب.ظ

من شنیدم ویزا رو سفارت تو سوریه می ده نه تهران٬آره؟

سلام
ویزا رو سفارت در دمشق میده ولی شما می تونی پاسپورتتون رو به سفارت در تهران بدید تا براتون بصورت داخلی بفرستند مشق تا ویزا بخوره و بعد دوباره برگردونند و در تهران به شما تحویل بدند .
سفارت در دمشق و در تهران روزهای چهارشنبه با هم تبادل مدارک دارند .
ارادتمند
رامین

مهاجر کانادا یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 04:29 ب.ظ http://voyageuseee.blogfa.com/

خوش بحالتون شما حداقل یک خونواده کاملید و تازه به اتکای پدر و مادرتون میرید ما که دوتائی تنهائی میریم چکار کنیم من که دارم از استرس میمیرم

سلام
ما هم همچین خیالمون راحت نیست
شما هم نگران نباشید چون سه سوت دوست و آشنا پیدا میکنید
تا یه میزانی هم باید تغییر شرایط رو برای بدست اوردن امتیازات بهتر قبول کنید
در ضمن آخرش اینه که بر می گردید ایران
ولی این تجربه جالبه
ارادتمند
رامین

تینا یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 07:36 ب.ظ http://www.shaparakandherworld.persianblog.ir

وای چقدر حالب بود!! منو برد به ده سال پیش که اومدم کانادا!! این پستون را که خیلی دوست داشتم!

سلام تینا جان
متشکرم به من سر زدید
خوشحال میشم اگر راهنمایی به ذهنتون برسه به بنده بفرمایید .
در ضمن در نوشتن هم کمی دقت کنید ( پستتون )
ارادتمند
رامین

راژان دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 03:15 ق.ظ

امیدوارم بعد از ورود به کانادا هم بهداز یکسال هنوز خوشحال باشین چون خیلی ها انقدر که موقع اومدن خوشحالن در زمان زندگی در اینجا نیستند .!!!!

سلام
ممنون از شما
من هم امیدوارم وقتی اومدیم اونجا هنوز هم خوشحال باشیم
ارادتمند
رامین

مینا دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 04:34 ب.ظ

سلام.

خواستم به «مهاجر کانادا» بگم که شما باید خیلی شاکر باشید که دو نفر هستید. پس من چی بگم که یه نفرم.!! ولی ترس و استرسی ندارم.

سلام مینا جان
آفرین به دل و جرات و پشتکار تو که داری تها میری.
باز هم با من تماس داشته باش
ارادتمند
رامین

محسن چهارشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:29 ب.ظ

سلام رامین جان .آخ آخ آخ !!! گفتی اولین احساسات یک کلمه گفتی و هزار بار سوزاندی ای خدا چرا ما اینطور هستیم وقتی توی اینوریم دلتنگ اونوریم وقتی هم که اونوریم بابا دلتنگ اینوریم ؟ شاد و سر افراز و سر بلند وسر خوش و سرکش ... باشید. واقعا که زیبا می نویسی .با تشکر محسن

علیرضا سه‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:10 ب.ظ

رامین جان از اینکه این همه اطلاعات در اختیار هموطنان عزیزمان میدهی بسیار خوشحالم و به داشتن امثال شما واقعا افتخار می کنم منم در آینده ای نه چندان دور میخواهم جهت ادامه تحصیل با همسرم به کانادا مهاجرت کنم اما میخوام به مدت ۱۰ سال در آنجا اقامت داشته باشم .باید از چه راهی اقدام کنم که راحت تر باشد دلم.

سلام
اگر شما میخواید برای تحصیل بیاید بهترین راه اینه اول ویزا تحصیلی بگیرید و بعد وقتی رسیدید اینجا تقاضای اقامت و بعد شهروندی کنید
ارادتمند
رامین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد